سازمانهای اقتصادی اساسا با سه منافع متضاد درگیرند و زندگی اقتصادی و اجتماعی عصر کنونی با وجود این سه منافع متضاد شکل گیری سازمان را اجتناب ناپذیر کرده بطوری که انسان عصر امروزی در سازمان متولد و میمیرد.
این سه منافع متضاد عبارتند از:
🔺 منافع مشتری
🔺 منافع کارفرما یا مالک و
🔺 منافع کارگر
به این معنی که مشتری به دنبال محصول با کیفیت و ارزان ،
کارگر به دنبال کار کمتر و دستمزد بالا و
کارفرما به دنبال محصول باقیمت تمام شده پایین و وقیمت فروش بالا در رابطه با مشتری و کار بیشتر و دستمزد کمتر در رابطه با کارگر است.
🔺 همچنان که پیشتر گفته شد با وجود این نیروهای متضاد، بشر جهت دست یابی به اهداف خود ناگزیر به تشکیل سازمان و کار سازمانی است
و در یک نگاه کلانتر تشکیل سازمانها یک استراتژی جهت دست یابی به اهداف می تواند محسوب شود.
🔺 مدیریت و تنظیم این منافع متضاد در سازمان که بقا و سود آوری را تامین وتضمین نماید و عمر سازمانها را کوتاه نکرده و منجر به فروپاشی نشود – آنچه که در سرنوشت اکثرسازمانهای ایرانی مشاهده میشود – کاری هنرمندانه و حرفه ای است.
🔺 از انجا که در اغلب سازمانهای ایرانی مدیریت سازمانها با مالکان و کارفرمایان است، در تنظیم این منافع خواسته یا ناخواسته موفق عمل نمی کنند و در بلند مدت بقا و سودآوری سازمان تامین نمیشود .
🔺 به مدیران_حرفه_ای نیاز است که به عنوان یک کنشگر وارد شده و نسبت به تنظیم درست و همپوشانی منافع تا حد امکان اقدام نمایند زیرا که منافع حداکثری عناصر تشکیل دهنده در بلندمدت حاصل می شود.
🔺 فقدان مدیران حرفه ای و فرهنگ بهره مندی از خدمات اینگونه مدیران به اعتقاد اینجانب از نواقص حوزه اقتصادی محسوب میشود.
✍️مرتضی یوسفی